چه غم انگيز است که وقتي چشمه اي سرد و زلال، در برابرت، ميجوشد و ميخواند و مينالد،تشنه آتش باشي و نه آب
و چشمه که خشکيد، چشمه که از آن آتش که تو تشنه ی آن بودي، بخار شد و به هوا رفت و آتش کوير را تافت و در خود گداخت و از زمين آتش روئيد و از آسمان آتش باريد، تو تشنه آب گردي و نه تشنه آتش و بعد،عمري گداختن از غم نبودن کسي که، تا بود، از غم نبودن تو ميگداخت!
علي شريعتي
پ ن: اگه یه اینترنت خوب داشتم مسلما میشد یه عکس خوب هم گذاشت این وسط ولی چه کنیم دیگه! به قول بعضی ها، مردم غزه توی محاصره هستن و مردم هند ترسان و لرزان از عملیات های تروریستی و کلی آدم فقیر و گرسنه تو کشور خودمون و جاهای دیگه ی دنیا داریم و اون وقت داریم برا خودمون خوش میگذرونیم! راستی کاری هم می تونیم بکنیم؟ برای مردم هند متاسفم، برای مردم غزه هم و برای همه ی گرسنگان عالم اما این دلیل میشه که مثلا از دولت انتقاد نکنیم؟! یا از حق خودمون بگذریم؟ بگذریم به هر حال…
Powered by ScribeFire.