نوشته های برچسب خورده با ‘شریعتی’

غم نبودن تو

منتشرشده: 2008/11/28 در روزنوشت, شریعتی
برچسب‌ها:

چه غم انگيز است که وقتي چشمه اي سرد و زلال، در برابرت، ميجوشد و ميخواند و مينالد،تشنه آتش باشي و نه آب
و چشمه که خشکيد، چشمه که از آن آتش که تو تشنه ی آن بودي، بخار شد و به هوا رفت و آتش کوير را تافت و در خود گداخت و از زمين آتش روئيد و از آسمان آتش باريد، تو تشنه آب گردي و نه تشنه آتش و بعد،

                                           عمري گداختن از غم نبودن کسي که، تا بود، از غم نبودن تو ميگداخت!

علي شريعتي

پ ن: اگه یه اینترنت خوب داشتم مسلما میشد یه عکس خوب هم گذاشت این وسط ولی چه کنیم دیگه! به قول بعضی ها، مردم غزه توی محاصره هستن و مردم هند ترسان و لرزان از عملیات های تروریستی و کلی آدم فقیر و گرسنه تو کشور خودمون و جاهای دیگه ی دنیا داریم و اون وقت داریم برا خودمون خوش میگذرونیم! راستی کاری هم می تونیم بکنیم؟ برای مردم هند متاسفم، برای مردم غزه هم و برای همه ی گرسنگان عالم اما این دلیل میشه که مثلا از دولت انتقاد نکنیم؟! یا از حق خودمون بگذریم؟ بگذریم به هر حال…

Powered by ScribeFire.

مصاحبه ی شهروند امروز با دکتر سروش در مورد دکتر شریعتی رو از دست ندید. نکات مهم این مصاحبه به نظر من اینها بودند که پائین آوردم:

-مشي امام حسين در ميان ائمه شيعه يك استثنا بود و نه يك قاعده؛ و مرحوم شريعتي اين استثنا را بدل به قاعده كرد و يا به صورت يك قاعده آن را مطرح كرد

-تاريخ تشيع را نبايد صرفا از ديدگاه نهضت امام حسين نوشت. اين نهضت، يك استثنا در تاريخ تشيع بود و نه يك قاعده. البته شريعتي مي‌فهميد كه چه مي‌كند. او براي بنا كردن يك اسلام انقلابي يا آشتي دادن اسلام با انقلاب، نهايت احتياج را به حادثه كربلا داشت. همچنان كه چنين احتياجي را به شخصيت ابوذر نيز داشت

-من در سير تفكرات خودم به اينجا رسيدم كه آنچه مرحوم شريعتي اشاره و تصريح مي‌كند، ايدئولوژيك كردن دين است و به اعتقاد من نكته عمده در ايدئولوژيك كردن دين، نه جست‌وجوي حقيقت بلكه ايجاد حركت است و اشاره هم كردم كه اگر شريعتي از ابوعلي مي‌گذرد و به او پشت مي‌كند و به ابوذر روي مي‌كند، دقيقا همان پشت كردن به حقيقت و روي آوردن به حركت است

-من گفته‌ام و باز هم مي‌گويم كه راه شريعتي را دنبال بايد كرد و اما از او دنباله‌روي نبايد كرد. منطق عمل او را بايد شناخت؛ هم ضعف منطق او را و هم قوت منطق او را، و پيروي از بزرگان پيروي از ضعف‌هاي آنها نيست.

و به قول اقبال لاهوري: «اي بسا شاعر كه بعد از مرگ زاد/ چشم خود را بست و چشم ما گشاد»

روحش شاد و یادش گرامی باد…

اول بايد ببينيم حكومت مذهبي چيست؟ حكومت مذهبي رژيمي است كه در آن به جاي رجال سياسي، رجال مذهبي (روحاني) مقامات سياسي و دولتي را اشغال مي‌كنند و به عبارت ديگر حكومت مذهبي يعني حكومت روحانيون بر ملت.

آثار طبيعي چنين حكومتي يكي استبداد است، زيرا روحاني خود را جانشين خدا و مجري اوامر او در زمين مي‌داند و در چنين صورتي مردم حق اظهارنظر و انتقاد و مخالفت با او را ندارند. يك زعيم روحاني خود را به خودي خود زعيم مي‌داند، به اعتبار اينكه روحاني است و عالم دين، نه به اعتبار رأي و نظر و تصويب جمهور مردم، بنابراين يك حاكم غيرمسئول است و اين مادر استبداد و ديكتاتوري فردي است و چون خود را سايه و نماينده خدا مي‌داند، بر جان و مال و ناموس همه مسلط است و در هيچ گونه ستم و تجاوزي ترديد به خود راه نمي‌دهد بلكه رضاي خدا را در آن مي‌پندارد؛ گذشته از آن براي مخالف، براي پيروان مذاهب ديگر حتي حق حيات نيز قائل نيست. آنها را مغضوب خدا، گمراه، نجس و دشمن راه دين و حق مي‌شمارد و هر گونه ظلمي را نسبت به آنان عدل خدايي تلقي مي‌كند. خلاصه حكومت مذهبي همان است كه در قرون وسطي كشيشان داشتند و ويكتور هوگو آن را بدقت ترسيم كرده است.

دکتر شریعتی، كتاب مذهب عليه مذهب، ص 206ـ207

پ ن: البته حکومت مذهبی ما کاملا مسئله اش جداست ها! اصلا فکر بیخود نکنید.اینجا آزادی مطلق داریم.اونقدر مطلق ِ این آزادی که باید یه ه نقطه دار بهش اضافه کرد تا بشه مطلقه با تشدید بر روی لام!
(پدر لینوکس بسوزه که عربی نیست و کاملا فارسیه! کسی میدونه چطور میشه عربی هم نوشت؟!!!!)